عرصه خبری متفاوت در زیست بوم تمدن سایبری
در بافت تمدن سایبری، خبرهای کوچکی که علی الظاهر و طبق معیارهای اولویتگذاری سنتی، اخبار چندان مهمی نیستند، و شاید نهادهای معتبری نظیر یک خبرگزاری، حتی برای مرور و نقل آن هم ارزشی قائل نشوند، با تعدد و تکثر، بتدریج سبک زندگی جامعه را تغییر داده، جامعه را دچار تطور به سمت صلاح یا فساد میکنند. رسانههای انقلابی، از گلوگاهای درگیری جامعه به عنوان مجرای تامین نیازهای خبری روزمره شان، غافل شده و آن را به رسانههای مفسد واگذار کرده، و خود تنها در تامین نیازهای اولویتدار سنتی مد نظر خود، متمرکز میشوند.
خبرگزاری در نقش تمدن سازی متعالی
در یادداشت قبلی به این اشاره کردیم که خبرگزاری در عرصه زیست بوم تمدنی جدید، از یک سو باید بتواند مرجعیت خود را برای رسانهها حفظ کرده، و از سوی دیگر فضای تعامل جدی مخاطب را فراهم کند.
اما در بعد سوم، خبرگزاری باید بتواند نقش تمدن سازی متعالی را ایفا کند. در این یادداشت و چند یادداشت بعدی، در مورد این ایفای نقش صحبت می کنیم.
خبر در بافت زندگی تمدنی جدید
در بعد سوم، خبرگزاری با مسئله وسیع تری مواجه است. مسئله بافت زندگی تمدنی، و پوشش دادن خبری در تامین نیازهای جامعه در آن، میدانی وسیعتر را پیش روی خبرگزاری باز میکند.
خبرگزاری با توجه به تغییر بافت زندگی اجتماعی به بافت سایبری، نقش مهمتری پیدا میکند. قبلا خبر برای جامعه اهمیت داشت، اما مسائل شئونات روزمره افراد و جامعه، در حد محدودی به خبر و آگاهی از مسائل در حال وقوع، وابسته بود. اما در تمدن سایبری، زندگی افراد به شکلی در آمده که آگاهی از مسائل در جریان و در حوزه های مختلف، به عنوان یک ضرورت اجتناب ناپذیر در آمده، و خبر در حوزه های مختلف، در تار و پود جریان زندگی مردم، نقش کلیدی را پیدا کرده است.
زنجیره های خبری در هم تنیده در تاروپود زندگی مردم
در این میدان، اتفاقی که رخ میدهد، وجود زنجیره های خبری متفاوت است، که این تاروپود زندگی را به صورتهای مختلف، درگیر تغییر میکند. زنجیرههای خبری، میتوانند بافت جامعه را درگیر صلاح یا فساد، یا رشد یا غی کنند. و این زنجیره ها به گونه ای در این تاروپود رسوخ میکنند، که میتوانند ماهیت بافت اجتماعی را دگرگون کنند.
زنجیرههای خبری مصلح یا مفسد، با توجه به درهم تنیدگی خبر در زندگی روزمره افراد در ابرانگاره تمدن سایبری، چنان بافت زندگی افراد را درگیر تغییر به سمت صلاح یا فساد، و رشد یا غی میکند، که رهائی از آن برای آحاد جامعه به سادگی ممکن نیست. جریان خبری در بافت تمدن سایبری، چنان ماهیت بنیادی و تنظیم کننده را پیدا میکند، که به سان خون در رگها یا سلسله اعصاب بدن انسان، تمام رفتارهای زندگی جامعه را تنظیم میکند، و به سمت و سوی متفاوتی سوق میدهد، و شرایط رشد یا غی، یا صلاح یا فساد را در آن محقق میکند.
افراد برای هر تصمیم کوچک روزمره، به خبرهائی که در آن زمینه وجود دارند، وابسته شده، و این خبرها هستند که در تصمیمات کوچک و بزرگ زندگی او، ایفای نقش کرده، و ماهیت متفاوتی را در آن، شکل میدهند.
خبرهای بی اهمیت مهم!
در این میدان اهمیت خبرها را اولویتهای متداول و متعارف گذشته، در مورد خبرهای رخدادهای بینالمللی و نظایر آن تعیین نمیکنند؛ بلکه نوع جدیدی از اولویتگذاری در حال تحقق است. خبرهای کوچکی که علی الظاهر و طبق معیاری اولویتگذاری سنتی، اخبار چندان مهمی نیستند، و شاید نهادهای معتبری نظیر یک خبرگزاری، حتی برای مرور و نقل آن هم ارزشی قائل نشوند، با تعدد و تکثر، بتدریج سبک زندگی جامعه را تغییر داده، جامعه را دچار تطور به سمت صلاح یا فساد میکنند.
وقتی جامعه عادت کند، که اخبار نیازهای روزمره ساده خود را از طریقه استفاده از مواد خوراکی موجود در فروشگاهها و آشپزی گرفته، تا نوع برنامهریزی ورزشی، مسائل بهداشتی فردی و خانوادگی، اخبار مسائل روزمره کسب و کار و تجاری، تغییر در خدمات بانکی و اداری، بورس، هواشناسی، اخبار مسائل ساده حمل و نقل، مسافرت، اخبار باغبانی، طراحی منزل، اخبار در مورد بازی و سرگرمی، تفریح و وقتگذارنی، تربیت فرزندان، لباس و پوشش و نظایر آن را از مجاریای نظیر شبکههای اجتماعی، شبکههای ماهوارهای و نظایر آن دریافت کند، قاعدتا نیازهائی نظیر فهم و جهتگیریهای سیاسی، رفتارهای مدنی، و نظایر آن را نیز با اعتماد به همان مجاری، تامین میکند و فهم خود را از حق و باطل، بر اساس آن شکل می دهد.
رسانههای انقلابی نظیر خبرگزاری فارس، بر اولویتهای راهبردی، نظیر پرداختن به مسائل مهم سیاسی، مسائل اقتصادی کلان، مسائل بین المللی، مسائل نظامی و نظایر آن، متمرکز میشوند. اما هر چه تلاش میکنند، بعضا نمیتوانند به حد کافی اعتماد جامعه را برای حتی شنیدن حرفهای حقی که میزنند، جلب کنند. به نظر میرسد یک وجه مهم مسئله این است که این رسانهها، از گلوگاهای درگیری جامعه به عنوان مجرای تامین نیازهای خبری روزمره شان، غافل شده و آن را به رسانههای مفسد واگذار کرده، و خود تنها در تامین نیازهای اولویتدار سنتی مد نظر خود، متمرکز میشوند.
به این ترتیب، جامعه در برخورد با این رسانهها، وقتی نیازهای روزمره خود را در آن برآورده نمییابند، احساس یک رسانه تندرو و سیاسی و حزبی نسبت به آن پیدا کرده، و از خیر گوش دادن به حرفهای آن، حتی اگر منطقی و بر حق هم باشد، میگذرند. بر عکس با مراجعه به رسانههای مفسد و گمراه، بافت زندگی خود را در آن جستجو میکنند.
اخبار مرتبط
نظرات