چرا پرونده شورش واگنر باز نشده بسته شد؟
به نظر میرسد کُلّیت جامعه روسیه به این پختگی و فهم سیاسی رسیدهاند که وقتی با دشمن مشترکی مواجه میشوند، اختلافات را کنار بگذارند. این اتحاد بهویژه در میان جریانهای سیاسی روسیه و در ماجرای شورش واگنر، بهخوبی نتایج خود را نشان داد و به پوتین در جمع کردن غائله واگنر کمک زیادی کرد.
جعفر بلوری در یادداشتی نوشت: 1- پرونده گروه «واگنر» و رئیسش «یوگنی پریگوژین» به همان سرعتی که با آغاز شورش باز شده بود، بسته شد. دیروز ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه گفت که اعضای این گروه یا با امضای قرارداد با وزارت دفاع، ذیل این وزارتخانه به خدمت ادامه میدهند و یا روسیه را ترک کرده و به بلاروس میروند.
خلاصه اینکه او رسما انحلال این گروه شبهنظامی پروژهبگیر خصوصی را اعلام کرد. خبرهای پراکندهای نیز از ورود پریگوژین به بلاروس منتشر شده و تحلیلهای محافل غربی راجع به این شورشی نیز از «فرمانده شجاع» و «کسی که امپراتوری پوتین را از هم فروخواهد پاشید»، به سمت «چگونگی» و «زمان مرگ» او رفته!
از دیگر سو مواضع رهبران غرب و ناتو که تا همین چند روز پیش چهارچشمی شورش واگنر را دنبال میکردند و به دنبال تشویق این گروه با وعده لغو تحریمها بودند، تغییر معناداری کرده است. مثلا جو بایدن با ادبیاتی که نشان از ضعف داشت، گفته؛ نه آمریکا و نه ناتو از شورشیان واگنر حمایت نمیکردند و در آن دخالتی نداشتند.
سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا نیز با ادبیاتی متفاوت، همین پیام را تکرار کرده است! این در حالی است که رئیسجمهور صربستان صراحتا اعلام کرده، سازمانهای اطلاعاتی برخی کشورهای، غربی همینطور رژیم صهیونیستی در این شورش دست داشتهاند! و رسانههای نامداری مثل سی ان ان و نیویورک تایمز هم گفتهاند، آمریکا پیش از آغاز این شورش، از آن اطلاع داشت و...! این تغییر فازی که در رهبران غرب و رسانههایشان درباره شورش واگنر بهوجود آمده، در جریانهای غربگرای کشور خودمان نیز مشهود است که همه، به شکلی نشانههایی از سرشکستگی، ناکامی و یأس دارد!
2 - ولادیمیر پوتین رئیسجمهور 70 ساله روسیه که در دوران جوانی عضو کا گ ب و از افسران اطلاعاتی شوروی بود، از زمان آغاز جنگ اوکراین تاکنون توانسته است، از دو اَبَربحران بهخوبی عبور کند. یکی جلوگیری از بروز بحران اقتصادی و دیگری بحرانهای اجتماعی حاصل از جنگی به بزرگی جنگ اوکراین که در آن شاید چیزی بالغ بر 40 کشور به اشکال گوناگون و پیچیده مشارکت دارند. بررسی گزارشهای مستند و متعدد رسانههای غربی مثل بلومبرگ، سی ان ان، نیویورک تایمز و اکونومیست نشان میدهد غرب به این نتیجه رسیده که روسیه، تاکنون با هوشیاری جنگ را اداره کرده و نهتنها اجازه نداده اقتصاد کشورش لطمه جدی بخورد، بلکه حتی شاهد رشد اقتصادی هم بوده است.
درست برعکس غرب که به اذعان خودشان، چیزی بالغ بر 3 تریلیون دلار خسارت دیدهاند و... بررسی برخی روزنامههای غربگرا در کشور خودمان نیز ما را به همین نتیجه میرساند. به عنوان فقط یک مثال، رجوع کنید به گزارش روزنامه اعتماد با عنوان
«پوتین بهتر از چیزی که همه انتظار داشتند عمل کرده»، به تاریخ 11 دیماه 1401. شما یک مورد نشان دهید، کشوری درگیر جنگی - نه حتی به این بزرگی- شده باشد و اقتصادش لطمات جدی نخورده باشد!
فراموش نکنید این جنگ، به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران برجسته حوزه روابط بینالملل و علوم سیاسی، جنگی است که جهان را تغییر خواهد داد و پس از آن، نظم بینالملل حاصل از نتیجه این جنگ، با نظمی که در حال حاضر بر دنیا حاکم است، متفاوت خواهد بود. خلاصه اینکه حفظ اقتصاد و معیشت مردم از سقوط در چنین جنگی، هنر بزرگی است. چه رسد به سر و سامان دادن به اقتصاد!
همانطور که گفتیم ابربحرانی بعدی که میتوانست از دل این جنگ خارج شده و به جان پوتین و کشورش بیفتد، بحرانهای اجتماعی است. یکی از دلایل مهمی که شاهد بروز چنین بحرانی در روسیه نبوده ایم، همین دست نخورده ماندن اقتصاد و معیشت مردم است. البته یک دلیل مهم دیگر هم وجود دارد و آن «اتحاد» مثال زدنی است که بین مردم، احزاب و جریانهای سیاسی این کشور در چنین شرایطی شکل میگیرد.
به نظر میرسد جامعه روسیه به این پختگی و فهم سیاسی رسیده که وقتی با دشمن مشترکی مواجه میشوند، اختلافات را کنار بگذارند. این اتحاد بهویژه در میان جریانهای سیاسی روسیه و در ماجرای شورش واگنر، بهخوبی نتایج خود را نشان داد و به پوتین در جمع کردن غائله واگنر کمک زیادی کرد. دقیقا همین اتحاد و همراهی مردم با نظام سیاسی حاکم بود که در کودتای 2016 ترکیه، به داد اردوغان رسید.
3 - همیشه اینطور بوده که به موازات آغاز جنگهای نظامی و سخت، یک جنگ رسانهای و نرم تمامعیار نیز به راه میافتد که اهمیت آن کمتر از جنگ سخت نیست. در ماجرای واگنر هم شاهد این جنگ رسانهای بودیم. معتبرترین و شناختهشدهترین رسانههای غربی با زیر پا گذاشتن ابتداییترین اصول حرفهای، تلاش میکردند ضمن جهتدهی به افکار عمومی بهویژه جامعه روسیه، آن اتحاد را به نفع ناتو بشکنند.
نمونهاش تیتر عجیب دیلی میل با عنوان «آیا پوتین فرار کرد؟» است. برخی رسانههای غربگرا در کشورمان هم علاقه عجیبی به بازنشر چنین خبرهایی از خود نشان میدادند. بسیاری از رسانههای روسیه - چه موافق و چه منتقد نظام سیاسی- در عبور این کشور از بحران، موثر بودند و نشان دادند، آنها هم به پختگی سیاسی خوبی رسیدهاند و زمانی که با دشمن مشترکی مواجه میشوند، راهحل را «اتحاد» میبینند. یکی از درسهای بزرگی که میتوان از ماجرای شورش واگنر و تحولات بعدی آن گرفت، اهمیت چنین همدلیها و اتحادهایی است که اگر نبود، یقین بدانید شورش واگنرها، طور دیگری تمام میشد.
4 - بنابر اعلام متفکرین و سیاستمداران مطرحی مثل «جان مرشایمر»، «رابرت اف کندی جونیور» یا «نوام چامسکی»، آغازگر جنگ اوکراین، آمریکاست. در این باره گزارشهای متعددی منتشر شده که به بسیاری از آنها در همین ستون پرداختهایم و اینجا برای یادآوری فقط به دو مورد از آنها به طور خلاصه اشاره کرده و میگذریم. «رابرت اف کندی» که نامزد انتخابات ریاست جمهوری 2024 آمریکا هم هست اواسط اردیبهشتماه امسال گفت: «بیش از 300 هزار اوکراینی در جنگ آمریکا علیه روسیه که دلایل ژئوپولیتیک دارد کشته شدند... لوید آستین[وزیر دفاع آمریکا] آوریل 2022 گفته بود هدف ما در اینجا از پای درآوردن ارتش روسیه است. از پای درآوردن یعنی چه؟ یعنی به کشتن دادن اوکراینیها...» به جملات «کندی» دوباره نگاه کنید.
او میگوید 300 هزار اوکراینی «در جنگ آمریکا علیه روسیه» کشته شدهاند! او دلایل قابل تاملی را در ادامه اظهاراتش میآورد که میتوانید به آن رجوع کنید. همین مفهوم را «جان مرشایمر»، نظریهپرداز مشهور آمریکایی و صاحب نظریه «رئالیسم تهاجمی» با ادبیاتی علمیتر و دقیقتر میگوید: « دیدگاه غالب در غرب این است که او [پوتین] یک متجاوز غیرمنطقی و نامطلع است که به دنبال ایجاد روسیه بزرگ در قالب اتحاد جماهیر شوروی سابق است؛ بنابراین، به تنهایی مسئولیت کامل بحران اوکراین را برعهده دارد. اما این داستان اشتباه است.
غرب و بهویژه آمریکا، مسئول اصلی بحرانی است که در فوریه ۲۰۱۴ (بهمن 92) آغاز شد و اکنون به جنگی تبدیل شده که نهتنها اوکراین را تهدید به ویرانی میکند، بلکه این پتانسیل را دارد که به یک جنگ اتمی بین روسیه و ناتو تبدیل شود... مشکل بر سر اوکراین در واقع در نشست بخارست ناتو در آوریل ۲۰۰۸ آغاز شد، زمانی که دولت جورج دبلیو بوش، این ائتلاف را تحت فشار قرار داد تا اعلام کند که اوکراین و گرجستان عضو آن خواهند شد. مقامهای روسیه بلافاصله با خشم پاسخ دادند و این تصمیم را یک تهدید وجودی برای روسیه توصیف کردند و قول دادند که آن را خنثی کنند.
به گفته یک روزنامهنگار معتبر روسی، پوتین به خشم آمد و هشدار داد که اگر اوکراین به ناتو بپیوندد، بدون کریمه و مناطق شرقی این کار را خواهد کرد و بهسادگی از هم فرو خواهد پاشید...آمریکا اما خط قرمز مسکو را نادیده گرفت و تلاش کرد تا اوکراین را به یک سنگر غربی در مرز روسیه تبدیل کند..... رویارویی بزرگ بعدی در دسامبر ۲۰۲۱ رخ داد و مستقیماً به جنگ فعلی منجر شد.»
5 - آنچه 16 ماه است بین روسیه و کشورهای عضو ناتو در اوکراین به شکل یک جنگ خونین جریان دارد، جنگی است که به اعتراف متفکرین همین آمریکا، آغازگرش نه حتی اروپا، که آمریکا بوده است و تا این لحظه، ناتو و آمریکا در آن شکست خوردهاند. آخرین شکست این جبهه را نیز در همین ماجرای شورش واگنر دیدیم. از قدیم گفتهاند «ضربهای که تو را نکشد، قویتر میکند». اینکه پوتین با غلبه بر شورش، قویتر شده یا خیر را میتوان طی هفتهها یا ماههای آینده، در میادین جنگ متوجه شد.
اخبار مرتبط
نظرات