عنوان مقاله : اقتصاددان به مثابه دانشمند و مهندس
عنوان نشریه : روند پژوهشهای اقتصادی ، پاییز و زمستان 1392 ، دوره 20 ، شماره 63 و 64
مترجمان : محمدباقر اسدی ، حامد طاهری
چکیده
در اين مقاله سعي بر اين است تا يک تاريخچه مختصر از سير آرا و عقايد مطرح در اقتصاد کلان همراه با يک ارزيابي کيفي از درک کنوني مفاهيم کليدي آن ارائه شود. البته بررسي اين نظرات مي تواند بيانگر اين واقعيت باشد که دو گونه اقتصاددان کلان و در نتيجه دو روايت متفاوت از اقتصاد کلان ممکن است وجود داشته باشد. يک گروه که اقتصاد کلان را يک حوزه مهندسي در نظر مي گيرد و گروه ديگر که آن را جزء شاخه علوم مي پندارد. هدف آنها که اقتصاد کلان را جزء گروه مهندسي مي دانند، حل مسائل پيرامون جامعه است و برعکس هدف آنان که اقتصاد کلان را در چارچوب علوم تبيين مي کنند، شناخت مباني مشکلات اقتصادي دنيا و عملکردهاي استوار بر آن است. در نتيجه تحقيقات اقتصاد کلان در پس اين دو حوزه فکري متفاوت شکل پذيرفته است، در اين زمينه مي توان مشاهده کرد که اقتصاددانان کلان در دهه هاي پيشين بيشتر در صدد توسعه و ساخت ابزارهاي تحليلي و ارائه مباني نظري براي ارتقاء علم اقتصاد کلان بودند. حال آنکه گروه ديگر از اقتصاد دانان کلان، تمايل زيادي به حل مسائل واقعي انسان ها در عمل داشتند. اما نکته قابل توجه آنکه اين ابزارها و اصول در عرصه اجرا تاثيرات بسيار کمي در رفع مسائل روزمره مردم ايفا نمودند. لذا به نظر مي رسد که تعامل پويا و سازنده بين اين دو حوزه فکري براي بقاي اقتصاد کلان در مواجهه با لايه هاي گوناگون مصائب جوامع انساني ضروري باشد. اما بديهي است که علي رغم وجود تفاوت هاي عميق در بين اين دو حوزه روشنفکري که در واقع منشعب از يک دانش با برداشت هاي گوناگون است، بالندگي و پيشرفت مداوم اقتصاد کلان بستگي تام به پذيرش نقش دوگانه آن به عنوان يک علم و يک حوزه مهندسي، در عرصه عمل دارد.